دانیـــــالدانیـــــال، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

دانیــــــال

درد آورترین روزهای مادرت

1393/7/28 1:17
نویسنده : مامی
87 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم.. 

مامان خیلی بده؟نه؟ ( اگه بیداربودی و میپرسیدم میگفتی با تاکید که "نه" ) 

آره مامان خیلی وقته صحبت میکنی مامان میگی بابا میگی آب میگی نه میگی توتو میگی آآآببره ، گابه، هاپا ، شو= شکلات ، توپ ، تووپ`ه = توپ قلقلی یا هرچیز خوشمزه ایی مثل سیب زمینی سرخ شده یا چیپس پفک و امروزم میگی برووو وقتی که م`  = شیر میخواستی ولی بابا نذاشت بدم و گریه میکردی به بابا میگفتی برو

آره مامان دیگه نباید شیربخوری ، اجبار شده ناخواسته محروم شدی... آخه خواهر کوچولوت تو راهه،  تورو باید از پنج ماهگی خواهرت میگرفتم دلم نیومد تا الان که شیش ماه و نیمه.. مامان میخواد که بهت مم` بده با تمام دردایی که زمان مکیدن میکشه اما برای خودت خوب نیستش و هم خواهرت.. 

درده دردناکه خودمو ملامت میکنم روزها صدها بار تو خودم میشکنم شبایی که بابا اصرار داره بدون مم` بخوابی وقتی نمیخوری تا صبح غصه دارم.. که چرا باید این اتفاق میوفتاد..

اما خدارو شکر میکنم که خودت کمتر تمایل داری شاید بشه گفت صفره خوردنت..ماه هاست شبا نمیخوای از وقتی که تخت خوابتو آوردیم کنارمون و شما جدا میخوابی فقط بیدار میشی میگی " مامان آب " قربون مامان گفتنت.. تا یک هفته پیش صبح و وسط صبح و ظهر تنها که بودیم میومدی سراغم و وقت خواب ظهر اما عصرها که میرفتیم خونه مامان بزرگی شما دیگه نمیخوردی و شبم خوابت میبرد تو ماشین.. و این یک هفته فقط ظهر وقت خواب سراغم میای.. این بهترینه برای تو چون خودت نمیخوای و بهترین برای من چون طاقت خواستن و بی قراری هاتو ندارم مامان. و مرد این راه نبودم اگه تو این شکلی نبودی.. 

حالا امشب من دردی تو وجودمه چون همون یک وعده هم از فردا نباید بخوری دیگه ناز کردناتو ، انگشت گذاشتن روی لبامو که ببوسمت ، نگاه های معصوم پر از احساستو یا وقتی خنده ت میگرفت و مم` توی دهنت  میرقصید یا دستت و بین مم`  ها پنهون میکردی و.. دیگه ندارمشون دیگه هیچ وقت حسشون نمیکنم.. آیا هنوزم مامان رو دوس داری؟ بعدها سرزنشم میکنی؟ نازم نمیدی دیگه؟ 

گریه کاش هیچ وقت فردا نیاد 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)