دانیـــــالدانیـــــال، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

دانیــــــال

مرد شدن ات

1393/7/28 23:45
نویسنده : مامی
92 بازدید
اشتراک گذاری

مرد من پسرم.. امروز هم با تمام دلهره ها و نخواستن ها گذشت و مامانت مجبور به کاری شد که هیچ‌وقت راضی به انجامش نبود..

دیشب ساعتای دو شب با هق هق گریه تصمیم گرفتم فردا نریم خونه ی مامان بزرگی برای از شیر گرفتنت..  صبح که شد خودت ساعت هفت پا شدی و منم گفتم حتما خیره .. با خودم گفتم میرم اما مسجد نمیریم.  که مامان بزرگی دعوام کرد و گفت آخرش که چی..

رفتم دوش گرفتم ولباس نو تنت کردم و با وضو از دوتا سینه شیر خوردی..احتمال دادم توی مسجد بازیگوشی کنی و حاضر به سینه گرفتن نباشی که همینطورم شد.. اذان ظهر اونجا بودیم نماز خوندیم و شروع کردم دعا خوندن و انار دون شده هاتو هم یاسین خوندم هرکاری کردم تو بغلم نیومدی شیر بخوری با کلی اصرار فقط یه قلوپ خوردی و مامان بزرگی از بالای سرم تورو از بغلم برداشت.. 

نقل پخش کردیم و انار..

ظهر هم مامان بزرگی ناهار از بیرون گرفتش و جشن برات..

دلم غصه داره مامان..شاید من بیشتر از تو زجر بکشم اما بدون تا لحظه ی آخر محرومت نکردم و خودم نخواستم که این شکلی شه..

انشاالله به خوبی فراموشش کنی و اذیت نشی.

دوستت دارم مامان

پسندها (1)

نظرات (0)